کد مطلب:141926 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:142

پس از شهادت عباس
در تاریخ آمده بعد از آن مصیبت بزرگ، گویا حسین علیه السلام از لوازم حیات به طور كلی بریده شده بود. امام سخت تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته بود، به گونه ای كه سر او را در دامن خود نهاد و خاك و خون را از آن زدود و بلند گریست و فرمود: «اخی اباالفضل!...


الان انكسر ظهری... و قلت حیلتی [1] برادرم ابالفضل، حالا كمرم شكست و تدبیرم گسست سپس امام خم شد و برادر را بوسید، در حالی كه اشك بر گونه مبارك و محاسن شریفش جاری شده بود.

در آن حال زبان امام به سرودن اشعاری چنین مترنم بود:



«هونت یا ابن ابی مصارع فتیتی

و الداء یسكنه الذی هو أالم



أاخی یهینك النعیم و لم اخل

ترضی بان ارزی و انت منعم



قد رام یلثمه فلم یر موضعا

لم یدمه حر السلام فیلثم



لسواك یلطم بالاكف و هذه

بیض الظبی لك فی جبین تلطم



أاخی من یحمی بنات محمد

ان صرن یسترحمن من لا یرحم». [2] .



پس از آن بود كه امام به سوی دشمن حمله كرد و گاه به طرف راست و گاه به طرف چپ حمله ور می شد. آن سپاه همگی از امام می گریختند. در آن هنگام امام می فرمود: «این تفرون و قد قتلتم اخی؟ این تفرون و قد فتتم [3] عضدی؟! كجا فرار می كنید در حالی كه برادرم را كشتید؟! كجا فرار می كنید در حالی كه بازویم را شكستید؟!» سپس به تنهایی به جایگاه خویش بازگشت. [4] .

امام حسین علیه السلام برادر را در جای خود رها كرد تا شاید بعد از شهادتش از همگان ممتاز باشد و قبر او محل رسیدگی به حوائج امت اسلامی شود. حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام همان گونه كه روز عاشورا حلقه وصلی بین امام و همه شهدا بود، هنوز هم این منسب را داراست.

امام به خیمه گاه بازگشتند در حالی كه با آستین اشك از چشمان خود می گرفت. در همان حال سرگرم دفاع و دور ساختن دشمن از اطراف خیمه گاه بود. ندای غربت امام


خاندان او را تحت تأثیر قرار داد: «اما من مغیث یغیثنا؟ اما من مجیر یجیرنا؟ اما من طالب حق ینصرنا؟ اما من خائف من النار فیذب عنا؟ [5] آیا پناه دهنده ای نیست كه ما را پناه دهد؟ آیا حفظكننده ای نیست كه ما را حفظ كند؟ آیا طالب حقی نیست تا این كه ما را یاری رساند؟ آیا كسی كه از آتش بترسد نیست تا كه از ما دفاع كند؟» ناگاه حضرت سكینه از خیمه بیرون دویده و از حال عمو سؤال كرد. امام خبر شهادت او را داد، زینب نیز این خبر را شنید و فریادش بلند شد: «وا اخاه، وا عباساه، وا ضیعتنا بعدك!؛ ای برادرم! ای عباسم! وای از بی كسی ما بعد از تو» آری زنان همه گریستند و حسین نیز با آنها هم گریه شد. و امام فرمود: «وا ضیعتنا بعدك! وا انقطاع ظهراه!؛ [6] وای بر بی كسی بعد از تو! و وای از كمرشكستگی» سپس امام علیه السلام این اشعار را قرائت كرد:



«اخی یا نور عینی یا شقیقی

فلی قد كنت كالركن الوثیق



ایا ابن ابی نصحت اخاك حتی

سقاك الله كأسا من رحیق



ایا قمرا منیرا كنت عونی

علی كل النوائب فی المضیق



فبعدك لا تطیب لنا حیاة

سنجمع فی الغداة علی الحقیق



الا لله شكوائی و صبری

و ما القاه من ظماء و ضیق؛ [7] .



برادرم! ای نور چشمم و پاره تنم، تو برای من همانند ركنی مطمئن بودی؛

ای پسر پدرم! برادرت را خیرخواهی كردی؛ تا این كه خدای تعالی به تو كاسه ای از رحیق (مختوم) بهشتی نوشانید؛

ای ماه تابان! در گرفتاری ها و در همه مصیبت ها تو یاور من بودی؛

پس بعد از تو زندگی بر ما شیرین نیست. فردا ما در كنار هم خواهیم بود؛

آگاه باش! كه شكوه و شكیبایی ام برای خداست، و او را ملاقات خواهم كرد با آن تشنگی و گرفتاری كه دیدم».



[1] بحارالانوار، ج 45، ص 41.

[2] العباس بن علي عليه السلام، ص 11.

[3] فت في عضده اي كسر قوته و فرق عنه اعوانه؛ المنجد في اللغة، ج 3، ص 566.

[4] ابصار العين، ص 62 - 63.

[5] المنتخب للطريحي، ص 431.

[6] مقتل الحسين مقرم، ص 339.

[7] موسوعة كلمات الحسين، ص 473.